او شروع کرد به خواندن اسمهایی که فکر می کرد برای خرسمان مناسب است .
او گفت : نظرت در مورد آدرین چیه ؟ اسمی دوست داشتنی است.
اما ویلستن کرافت با حرکت سرش به او جواب رد داد .
خوب نظرت در مورد برنارد چیه ؟ به معنای شجاع همانند یک خرس
اما ولستن کرافت دوست نداشت
ریتا اسامی زیادی را خواند تا اینکه به آخر کتاب رسید . اما خرس ما هیچکدام را لااقل برای خودش نپسندید
او گفت: همه این اسم ها خوب هستند، سپس تکه ای شکلات به دهان فرو برد و اطراف دهانش را با دستمال پاک کرد و ادامه داد اما هیچ کدام برای من مناسب نیست .
ریتا مدتی به فکر فرو رفت تا اینکه ساعت دیواری پشت پیشخوان فروشگاه ده ضربه نواخت. او گفت : تو می توانی اسمی راحتتر داشته باشی در حالیکه اسمت خودت را هم همزمان داشته باشی
ولستن کرافت متوجه منظور او نشد . او پرسید : می توانی بیشتر توضیح بدهی ؟
ریتا گفت : شما فقط اسمی کوتاهتر از اسمی که حالا داری خواهی داشت .
ولستن کرافت گفت : منظورت این است که من اسمم ولستن کرافت باقی می ماند اما اسمی کوتاهتر و راحتتر خواهم داشت برای کسی که آنرا ترجیح بدهد .
ریتا با صدای بلند گفت : درست است . و تو که اسمی به این درازا داری چندین انتخاب داری .
وولی ، وولستن ، استن یا کرافت کدام یک را می پسندی ؟
ولستن کرافت به هر کدام از این اسم با دقت فکر کرد و هر کدام از آنها را از دهنش گذراند و آخری را پسندید .
ریتا گفت : اما من وولی را بیشتر می پسندم چون او خیلی دوستانه به نظر می آید . تازه تو از پشم پر شدی و کتت نیز پشمی است (وول wool به معنای پشم است)
ولستن کرافت خیلی مطمئن نبود
ریتا یادآوری کرد که : اما نام تو هنوز ولستن کرافت هست .
آنها در مورد این تصمیم گیری مهم تمام شب را با هم گفتگو کردند .
قبل از طلوع آفتاب ریتا خرس کوچولو را متقاعد کرد که وولی بهتریت انتخاب است .
ولستن کرافت همانطور که چشمهایش را می بست و برای خوابیدن آماده می شد گفت : حق با تو است.
ریتا گفت : من مطمئنم همین فردا کسی تو را می خرد و به خانه اش می برد .
ریتا به قسمت لوازم التحریر رفت و یک مداد مشکی برداشت و زیر کلمه ولستن کرافت نوشت وولی
|